تور مشهد |تور لحظه آخري مشهد تور مشهد |تور لحظه آخري مشهد .

تور مشهد |تور لحظه آخري مشهد

درباره پيشينه مشهد

مشهد كلان‌شهري در شمال شرقي ايران و مركز استان خراسان رضوي است. اين شهر در زمان افشاريان، پايتخت ايران بود. مشهد با ۳۲۸ كيلومتر مربع مساحت، دومين شهر پهناور ايران بعد از تهران است. براساس سرشماري عمومي نفوس و مسكن سال ۱۳۹۰ اين شهر با ۲٬۷۶۶٬۲۵۸ تن جمعيت، دومين شهر پرجمعيت ايران پس از تهران است. اين شهر به واسطهٔ وجود حرم علي بن موسي الرضا، هشتمين امام مذهب شيعه، سالانه پذيراي بيش از ۲۷ ميليون زائر از داخل و دو ميليون زائر از خارج از كشور است.

شهر مشهد در حوزهٔ رودخانهٔ كشف‌رود و در دشت مشهد بين كوه‌هاي هزارمسجد و بينالود گسترده شده‌است. بيشينهٔ ارتفاع شهر مشهد ۱۱۵۰ متر و كمينهٔ آن ۹۵۰ متر است. شهر مشهد داراي آب و هواي متغير، اما معتدل و متمايل به سرد و خشك است و از تابستان‌هاي گرم و خشك و زمستان‌هاي سرد و مرطوب برخوردار است. بيشينهٔ درجه حرارت در تابستان‌ها ۴۳ درجه بالاي صفر و كمينهٔ آن در زمستان‌ها ۲۳ درجه زير صفر است.

مشهد داراي ۱۳ منطقهٔ شهرداري است و شهردار آن، توسط شوراي شهر ۲۵ نفره انتخاب مي‌شود. اين شهر داراي يك فرودگاه بين‌المللي، يك ايستگاه راه‌آهن و سه پايانه است كه ارتباط آن با شهرهاي ديگر را ممكن مي‌سازد. حمل و نقل داخلي مشهد، توسط سامانهٔ تاكسي‌راني و اتوبوس‌راني و قطار شهري انجام مي‌شود. اقتصاد مشهد متكي به گردشگري مذهبي با تمركز بر حرم امام رضا است. در كنار آن، وجود مراكز تجاري بزرگ و امكانات پزشكي قابل توجه، موجب رونق گردشگري تفريحي و گردشگري سلامت در اين شهر نيز شده‌است.

بيش از ۹۳٪ مردم مشهد فارسي‌زبان هستند. تراكم جمعيت در مشهد بيش از نه هزار تن در هر كيلومتر مربع است. اين شهر در سال ۱۳۸۸ رسماً به عنوان «پايتخت معنوي ايران» انتخاب شد. هم‌چنين مشهد به عنوان «پايتخت فرهنگ اسلامي» در سال ۲۰۱۷ برگزيده شده‌است.

محتويات

۱ نام
۱.۱ پيشينهٔ كاربرد نام مشهد
۱.۲ مشهد در نوشتار محدثان، مورخان و جغرافي‌دانان دورهٔ اسلامي
۲ پيشينه
۲.۱ مشهد در دورهٔ خلافت اسلامي
۲.۲ مشهد در دوران حكومت‌هاي ايراني تا عصر صفويه
۲.۳ مشهد، از صفويه تا دوران معاصر
۲.۴ مشهد در دوران قاجاريه و پهلوي
۲.۵ مشهد در دوران جمهوري اسلامي
۳ جغرافياي طبيعي
۳.۱ موقعيت جغرافيايي
۳.۲ زمين‌شناسي
۳.۳ اقليم
۳.۴ زمين‌لرزه
۴ جمعيت‌شناسي
۴.۱ قوميت
۴.۲ زبان
۴.۳ مذهب
۵ جاذبه‌هاي گردشگري
۵.۱ جاذبه‌هاي مذهبي
۵.۱.۱ حرم علي بن موسي الرضا و ساير اماكن متبركه
۵.۲ جاذبه‌هاي تاريخي
۵.۳ جاذبه‌هاي طبيعي
۵.۴ فضاي شهري
۶ تقسيمات شهري
۷ شهرداري مشهد
۷.۱ حوزهٔ شهردار
۸ اقتصاد
۸.۱ صنايع
۸.۲ مراكز تجاري
۹ آموزش
۹.۱ دانشگاه‌ها
۹.۲ مدرسه‌ها
۹.۳ مدرسه‌هاي علوم ديني
۱۰ پژوهش و فناوري
۱۰.۱ مراكز تحقيقاتي
۱۰.۲ تجاري‌سازي فناوري
۱۰.۳ مراكز رشد
۱۰.۴ جشنواره‌ها و المپيادها
۱۱ بهداشت، درمان و آموزش پزشكي
۱۲ فرهنگ و هنر
۱۲.۱ سينما، تئاتر و نگارخانه‌ها
۱۲.۲ فرهنگسراها
۱۲.۳ كتابخانه‌ها
۱۲.۴ موزه‌ها
۱۳ گردشگري
۱۳.۱ هتل‌ها و مراكز اقامتي
۱۳.۲ ره‌آوردها
۱۳.۳ غذاها و خوراك‌هاي محلي
۱۴ رسانه
۱۴.۱ صدا
۱۴.۲ سيما
۱۴.۳ نشريات
۱۵ ورزش
۱۶ حمل‌ونقل
۱۶.۱ جابجايي‌هاي درون شهري
۱۶.۱.۱ قطار شهري مشهد
۱۶.۱.۲ بزرگراه‌ها
۱۶.۱.۳ اتوبوس‌راني
۱۶.۱.۴ تاكسي‌راني
۱۶.۲ جابجايي‌هاي برون شهري
۱۶.۲.۱ فرودگاه
۱۶.۲.۲ راه‌آهن
۱۶.۲.۳ اتوبوس و تاكسي بين شهري
۱۶.۲.۴ فاصلهٔ مشهد با شهرهاي بزرگ
۱۷ معضلات شهري
۱۷.۱ آلودگي‌هاي محيط زيستي
۱۷.۲ حاشيه‌نشيني
۱۷.۳ معضلات اجتماعي
۱۸ ارتباط‌هاي بين‌المللي
۱۸.۱ كنسولگري‌ها
۱۸.۲ شهرهاي هم‌پيوند و خواهرخوانده
۱۹ مشاهير و نام‌آوران

نام

واژهٔ «مَشْهَد» (جمع: «مَشاهِد») به معني محل شهود و محل شهادت است.[۴] به باور شيعيان، علي بن موسي الرضا پس از قتل به دست مأمون، خليفهٔ عباسي، در سال ۲۰۳ هـ. ق، در آرامگاه هاروني سناباد به خاك سپرده شد. از آن پس «سناباد نوغان» به نام «مشهدالرضا» خوانده شد و كم‌كم بر پهنهٔ آن، به‌ويژه در زمان شاه تهماسب صفوي، افزوده شد و مردم توس (طوس) به مشهد كوچ داده شدند؛ و به مرور زمان نام مشهد بر اين شهر ماندگار شد.[۵]

هم‌چنين به مشهد نام «قبلهٔ هفتم» را نيز اطلاق مي‌كنند.[۴][يادداشت ۲]
پيشينهٔ كاربرد نام مشهد
نقشهٔ ايران در سال ۱۱۲۶ خورشيدي كه توسط امانوئل بوئن، جغرافي‌دان و نقشه‌كش بريتانيايي، ترسيم شده‌است. اين نقشه كه وسعت و محدودهٔ پادشاهي دودمان افشاريه را نمايش مي‌دهد، اسامي بسياري از مناطق، شهرها، درياچه‌ها و درياهاي آن زمانِ ايران را نيز دربرگرفته‌است. اين نقشه از كشور ايران در سال ۱۷۴۷ (ميلادي) ميلادي، برابر با ۱۱۲۶ خورشيدي و ۱۱۶۰ قمري و در زمان سلسلهٔ افشاريان رسم شده‌است. نام مشهد در كنار نام توس در نقشه مشهود است.
نوشتار اصلي: طوس

پيش از قتل علي بن موسي الرضا در ۲۰۳ هـ. ق، و دفن او در كاخ حُمَيد بن قَحطَبه در سناباد نوغان، خبري از مشهد نبود. حتي نام نوغان توس از سده‌هاي اوليهٔ اسلامي به بعد در متون راه يافته و پيش از آن تقريباً هيچ خبري از نوغان نيست، بلكه تنها از ولايت توس يا شهر توس اخباري در اساطير و آثار حماسيِ بعد به چشم مي‌خورَد. در نتيجه، تاريخچهٔ مشهد از ابتدا تا پيدايش اسلام در تاريخ توس، و در دو سدهٔ اسلامي در تاريخ نوغان مستتر است.[۶] اينكه توس هم يك شهر و هم يك منطقه است، همراه با اين واقعيت كه هر دو ناحيه همواره به عنوان شهرهاي اصلي منطقه در نظر گرفته مي‌شوند، اين باور نادرست را در ميان جغرافي‌دانان متأخر عربي رواج داده كه توس، پايتخت شهري دوبخشي شامل تابران و نوغان بوده‌است. اين باور در مورد دوبخشي بودن شهر توس به طور عام در ادبيات اروپايي راه يافته‌است. سِر پِرسي سايكس و به دنبال وي، ئي. ديز[يادداشت ۳] صراحتاً اين تصور را به چالش كشيدند. جغرافي‌دانان قديم‌تر عرب به‌درستي تابران و نوغان را به عنوان دو شهر كاملاً مجزا، از يكديگر متمايز كردند. ويرانه‌هاي تابران، توس و مشهد در حدود ۱۹ كيلومتري يكديگر قرار دارند.[۷]
مشهد در نوشتار محدثان، مورخان و جغرافي‌دانان دورهٔ اسلامي

در سدهٔ سوم هجري، ابن بابويه قمي قمي در كتاب عيون اخبار الرضا فصلي را به مشهد اختصاص داده و در تمامي اخبار و مطالب، همه‌جا واژهٔ «مشهد» و «مشهد رضوي» را آورده‌است.[۸] ابن حوقل در سدهٔ چهارم هجري به سادگي اين مكان را مشهد ناميده؛ ياقوت حَمَوي، در بياني صريح‌تر، آن را «مشهد رضوي حرم رضا» نام نهاده‌است. مشهد به عنوان نام يك مكان، نخستين بار در احسن التّقاسيم في معرفهِ الأقاليم محمد مقدّسي (مَقدِسي) و اواخر دههٔ سوم قرن چهارم هجري پديدار شده‌است. در حدود نيمهٔ قرن هشتم هجري، ابن بطوطه در سفرنامهٔ خود، از اصطلاح «شهر مشهد الرضا» استفاده كرده‌است. به نظر مي‌رسد نام نوغان كه هنوز هم بر سكه‌هاي نيمهٔ اول سدهٔ هشتم هجري تحت حاكميت ايلخانيان ديده مي‌شود، به‌تدريج جاي خود را به «المشهد» يا «مشهد» داده باشد. در اين دوره مشهد اغلب با صراحت بيشتري با عناوين «مشهد رضا»، «مشهد مقدس» و «مشهد توس» شناخته مي‌شود. اغلب در ادبيات و به‌ويژه در شعر، تنها توس مد نظر قرار گرفته‌است؛ براي نمونه، «توس جديد» در مقابل «توس قديمي» يا شهري مقتضيِ اين نام.[۷] معين‌الدين محمد الزّمجي الاسفزاري، مورخ قرن نهم هجري، در كتاب روضات‌الجَنّات في أوصاف مدينهِ هرات از آن با عنوان «مشهد مقدس رضوي» نام برده‌است.[۹] و صدرالمتألهين لاهيجاني در كتاب تاريخ و جغرافياي شهر مشهد در سدهٔ چهاردهم هجري از واژهٔ «مشهد مقدس رضوي» استفاده كرده‌است.[۱۰]
پيشينه
نوشتار اصلي: پيشينه مشهد
نوشتار(هاي) وابسته: علي بن موسي الرضا، ابومسلم خراساني، جنبش سياه‌جامگان، مأمون، حمله مغول به ايران، افشاريان، نادر شاه، واقعه مسجد گوهرشاد و بمب‌گذاري در آرامگاه علي بن موسي

حوضهٔ رودخانهٔ كشف‌رود كه شهر مشهد در آن قرار دارد، به خاطر شرايط مناسب طبيعي، از پيش از اسلام به عنوان يكي از بخش‌هاي موردتوجه براي سكونت در خراسان به حساب مي‌آمده‌است. در نزديكي شهر كنوني مشهد، شهري به نام توس وجود داشته‌است. اهميت اين شهر در دوران اسلامي به استقرار يكي از مهمترين زيارتگاه‌هاي جهان كه براي امام هشتم شيعيان، علي بن موسي الرضا، ساخته شده‌است، بازمي‌گردد.[۷] بنابراين، آنچه سناباد نوغان را در سرتاسر جهان مشهور ساخت، نه آرامگاه هارون الرشيد، خليفهٔ عباسي، بلكه زيارتگاه امام شيعه بود و شهر بزرگي كه با گذشت زمان در اطراف روستايي كوچك گسترش يافت، المشهد (مشهد) عنوان گرفته‌است كه به معناي «حرم حزن‌انگيز» است (در درجهٔ اول، حرم شهيدي از خاندان پيامبر اسلام).[۷]
مشهد در دورهٔ خلافت اسلامي
موقعيت خراسان و توس (طوس) در نقشهٔ ايران در عصر خلفاي عباسي، برگرفته از كتاب جغرافياي تاريخيِ سرزمين‌هاي خلافت شرقي

به گفتهٔ تاريخ‌نويسان، هنگامي كه يزدگرد سوم از برابر سپاهيان مسلمان عرب گريخت، راهي توس شد تا از كُنارَنگِ توس، مرزبان خود در آن خطه، پناه بخواهد، اما كنارنگ يزدگرد را از توس راهي مرو كرد. پس از آن، كنارنگيان به رغم فتح خراسان توسط اعراب، همچنان نفوذ خود را در خطهٔ توس حفظ كردند و تا پايان عصر امويان، در آن‌جا ماندند و تنها پس از يورش سرداران ابومسلم در سال ۱۲۹ هـ. ق بود كه آن‌جا را رها ساختند.[۶][۱۱] تنها خبر شاهنامه كه تاريخ هم آن را تأييد مي‌كند پناهنده‌شدن يزدگرد سوم ساساني به كنارنگ توس، پس از شكست از تازيان در زمان خلافت عثمان است.[۶]

مأمون، جانشين هارون، پس از گذشت چند سالي از خلافتش بر اثر طغياني كه عليه وي توسط علويان پديد آمد، به قصد آن‌كه تمايل شيعيان را به خود جلب كند، علي بن موسي الرضا، امام هشتم شيعه، را به جانشيني نامزد كرد و به دارالخلافه‌اش در مرو فراخواند. مأمون به همراه علي بن موسي الرضا، پس از يك سال ماندن در مرو، رهسپار بغداد شد. در طي راه در روستاي نوغان، علي بن موسي الرضا، به خانهٔ امير سناباد وارد و در آن‌جا به روايت شيعيان مسموم شد و در سال ۲۰۲ يا ۲۰۳ هـ. ق پس از سه روز درگذشت و پيكرش در باغ حميد بن قحطبه در كنار مقبرهٔ هارون، در ۱٫۵ كيلومتري روستاي سناباد مدفون شد. از همان زمان، اين نقطه، مشهد الرضا و بعد به‌اختصار مشهد نام گرفت.[۱۲]
مشهد در دوران حكومت‌هاي ايراني تا عصر صفويه

در ابتداي سده چهارم هجري، عصر شكوفايي فرهنگ ايراني -كه با روي كار آمدن نصر بن احمد ساماني (۳۰۰ ه. ق) رونقي يافته بود-، در سرزمين توس نيز به بار نشست.[۱۳]

مشهد نيز همچون تمامي شهرهاي بزرگتر ايران بارها شاهد افزايش جنگ و وحشت درون ديوارهاي خود بود. سبكتگين، مؤسس سلسله غزنويان، در زمان فتح توس آرامگاه را ويران كرد. اما، بعداً پسرش، سلطان محمود، بازسازيش نمود. در سال ۴۲۸ ه.ق. طي دوران حكومت سلطان مسعود غزنوي، حاكم بعدي خراسان به منظور حفاظت از آرامگاه علي بن موسي الرضا استحكامات دفاعي را بنا كرد. در سال ۵۱۵ ه.ق. ديواري در اطراف شهر ساخته شد كه گاهي اوقات امكان حفاظت در برابر حملات را فراهم مي‌ساخت. اگرچه در سال ۵۵۶ ه.ق. تركهاي غز موفق به گرفتن منطقه شدند ولي آنان از تاراج و غارت ناحيهٔ مقدس چشم‌پوشي كردند.[۷]

در زمان سلجوقيان، توس در عين حال كه از رونق دروني برخوردار بود، با بي‌مهري سلاطين رو به رو شد؛ ولي در اين ايام خواجه نظام‌الملك وزير شهير آلب ارسلان و ملكشاه سلجوقي در زمان وزارت ۳۰ ساله‌اش توجهي به توس داشت و حتي مسجدي هم در تابران ساخت.[۱۴] در ابتداي سده ششم هجري گويا تابران مدتي دچار قحطي و بلا بوده، اين مطلب از نامه امام محمد غزالي به سلطان سنجر بر مي‌آيد؛[۱۵] اما تابران در رهگذر زمان همچنان يكي از شهرهاي مهم محسوب مي‌شد. چنان‌كه انوري شاعر معروف دربار سنجري در مدرسه منصوريه تابران تحصيل مي‌كرد و باغ و مدرسه آن را ستايش كرده‌است.[۱۶]

از جمله اماكني كه در عهد سلطان سنجر سلجوقي، به اصرار منابع شيعي متأخر، مانند مطلع‌الشمس و منتخب‌التواريخ، مورد توجه وي قرار داشت، مشهد بود. زيرا توس به واسطه وجود حرم علي بن موسي الرضا، از قطب‌هاي تشيع در خراسان به شمار مي‌آمد و بنا به اعتراف منابع شيعي آن دوره، مركزي ديني براي شيعيان و مورد علاقه ايشان بود و بنا به موقعيت جغرافيايي كه بر سر راه‌هاي تجاري داشت، از مراكز اقتصادي، نيز محسوب مي‌شد؛ و به اين ترتيب، اهميت سياسي نيز يافته بود.[۱۷] در سده ششم هجري نخستين گنبد حرم بر فراز قبهٔ موجود، به فرمان سلطان سنجر سلجوقي و به كوشش وزير وي، شرف الدين قمي ضمن تعمير حرم ساخته شد كه جنس آن گنبد از كاشي بود. قبه (گنبد آغازين) همان است كه امروزه از داخل حرم ديده مي‌شود و سطح مقعر و مقرنسهاي آينه كاري شدهٔ آن پيداست.[۱۸]

در خلال سده‌هاي چهارم تا ششم هجري، در عصر شكوفايي فرهنگ ايراني-اسلامي، دانشمندان و رجال برجسته‌اي از آن برخاسته؛ و در ديگر نواحي، و به طور عمده در شهرهايي كه بيشتر كانون توجه بود، شكوفا شدند. خواجه نظام‌الملك (۴۰۸ تا ۴۸۵ ه. ق)، امام محمد غزالي (۴۵۰ تا ۵۰۵ ه. ق)، احمد غزالي (۴۵۴ تا ۵۲۰ ه. ق)، ابوالقاسم فردوسي (۳۲۹ تا ۴۱۱ ه. ق)، اسدي توسي (متوفي ۴۶۵ ه. ق) و شيخ توسي (۳۸۵ تا ۴۶۰ ه. ق) از آن دسته‌اند.[۱۴]

توس در سال ۷۹۱ ه.ق. ضربهٔ مهلك را از جانب ميرانشاه، پسر تيمور، دريافت كرد. زماني كه نجيب‌زادهٔ مغولي حاكم بر منطقه دست به شورش زده و تلاش كرد خود را مستقل سازد، تيمور پسر خود ميرانشاه را براي مقابله با وي عازم منطقه كرد. توس پس از محاصره‌اي چندين ماهه مورد يورش قرار گرفت، به غارت و يغما برده شده و تلي از خاك از آن بر جاي ماند؛ ده هزار نفر از ساكنين توس در اين يورش قتل‌عام شدند. كساني كه از اين كشتار همگاني جان سالم به در بردند در پناهگاه حرم امام رضا سكني گزيدند. از اين پس توس متروكه شد و مشهد جايگاه اين شهر به عنوان پايتخت را از آن خود ساخت.[۷] بعد از آن، علي‌رغم تلاشي كه شاهرخ و شيبك خان ازبك در ۹۱۵ ه.ق. براي ساخت مجدد شهر انجام دادند،[۱۹] روي آباداني به خود نديد و به تدريج روستاهاي كوچكي جايگزين آن همه آوازه و رونق شد.[۷]

از اين زمان به بعد ديگر عصر حيات تابران به سر آمده بود و روي توجه تاريخ به سوي شهري قرار گرفت كه قرن‌ها با نام نوغان و از اين زمان به بعد با نام مشهد در كنار تابران قرار داشت و جاي اين شهر را گرفت.[۷] در دوران تيموري در سده نهم هجري، به دنبال كوشش‌هاي شاهرخ تيموري در آباداني مشهد، به همت همسر وي گوهرشادآغا، نخستين مسجد جامع شهر مشهد (مسجد گوهرشاد) با نام وي در سمت قبلهٔ حرم رضوي كه صحن جنوبي را تشكيل مي‌دهد به اتمام رسيد.[۲۰]
مشهد، از صفويه تا دوران معاصر

با توجه تيموريان به مشهد و به ويژه بعد از آن در دورهٔ صفويه با استقرار رسمي مذهب تشيع در ايران و توجه خاص صفويان به مشهد، نيز انتقال آب چشمه گيلاس در دو مرحله (دورهٔ تيموري و دورهٔ صفوي) به مشهد، اميد حيات دوباره تابران به كلي از ميان رفت.[۲۱][۲۲] با پيشرفت خاندان صفوي عرصهٔ تازه‌اي از موفقيت براي مشهد آغاز شد. نخستين شاه اين خاندان، شاه اسماعيل اول، شيعه را به عنوان مذهب رسمي بنيان نهاد و متعاقب اين امر شهرهاي مقدس داخل مرزهاي ايران به ويژه مشهد و قم، به يك شاخصهٔ اصلي در برنامهٔ وي بدل شدند، چنانچه در مورد جانشينانش نيز همين‌طور بود. زيارت اين آرامگاه‌هاي مقدس رونق قابل توجهي را براي اين شهرها به ارمغان آورد. در مشهد، بارگاه سلطنتي، فعاليت ساخت و ساز وسيعي را به نمايش گذاشت. در اين رابطه به ويژه شاه تهماسب اول، جانشين شاه اسماعيل اول و شاه عباس اول از چهره‌هاي شاخص به شمار مي‌آيند.[۷] سلاطين صفوي كه در اعتلاي شعائر مذهب شيعه سعي وافر داشتند، خراسان و بخصوص مشهد را مورد توجه خاص قرار دادند. بر همين اساس، هرات در عهد شاه اسماعيل اول از دارالملك خراسان خارج شد و شهر مشهد جاي آن را گرفت.[۲۳]

در زمان شاه طهماسب اول، خوانين شيبانيان چند مرتبه به مشهد حمله و يك مرتبه در سال ۹۳۶ آن را تصرف كرد.[۲۴][۲۵] سال ۹۹۷ سال فاجعه‌انگيزي براي مشهد بود. عبدالمؤمن شيباني پس از چهار ماه محاصره، شهر را مجبور به تسليم كرد. خيابان‌هاي شهر مملو از خون شدند و غارت و تاراج سرتاسري در دروازه‌هاي منطقهٔ مقدس تمامي نداشت. شاه عباس اول كه از سال ۹۹۳ تا صعود رسمي تاج و تختش به قزوين در سال ۹۹۵ در مشهد زندگي مي‌كرد، تا سال ۱۰۰۶ قادر به بازپس‌گيري مشهد از ازبك‌ها نبود.[۷]

در دوران پادشاهي شاه عباس اعتبار و رونق شهر مشهد رو به فزوني نهاد. شاهراهي ميان اصفهان، مشهد و هرات احداث گرديد و كاروانسراها و آب انبارهاي بزرگ در مسير آن ساخته شده، حرم رضوي نيز در اين عهد توسعه يافت.[۲۳] همچنين خياباني مستقيم از غرب به شرق شهر مشهد در دورهٔ شاه عباس احداث شد كه از ميان آن نهري جاري بود. از اقدامات ديگر وي در مشهد مي‌توان به انتقال آب چشمه گيلاس به مشهد اشاره كرد.[۲۶] شاه عباس، مشهد را به طور رسمي «شهر مقدس ايران» قرار داد تا آن كه مردم به زيارت امام هشتم شيعيان بروند و از رنج و مشقت‌هاي سفر حج و سخت‌گيري‌هاي حكام ولايات عثماني ديگر خبري نباشد.[۲۷]

در ايران عصر صفوي تنها سيزده شهر داراي بيگلربيگي عظيم‌الشأن بودند كه يكي از آنها مشهد بود. بيگلربيگي مشهد حاكمان تابعي هم داشت كه عبارت بودند از حكام سرخس، نيشابور، ترشيز، ابيورد، آزادوار، نسا، سبزوار، اسفراين، حورور ويساكوه، درون، تربت و بزاندوق.[۲۸] هم‌چنين ظاهراً مشهد يكي از معدود شهرهاي قلمرو صفويه بوده كه در روزگار شاه سليمان و شاه سلطان حسين در آن سكه ضرب مي‌شده‌است.[۲۹]

در سال ۱۱۳۵ و با آغاز حكومت شاه تهماسب دوم، ايل افغاني ابدالي به خراسان حمله كرد. مشهد سقوط كرد؛ ولي در سال ۱۱۳۸ ايراني‌ها موفق شدند پس از يك محاصرهٔ دوماهه اين شهر را باز پس گيرند.[۷]

خراسان در زمان نادر شامل بخشهايي از افغانستان و ماوراءالنهر بوده است كه در سايهٔ توسعه‌طلبي‌هاي نظامي نادر تا مرز هند و تركستان گسترش يافت. نادر، پايتخت را از اصفهان كه يادگار طرفداران صفوي بود به خراسان انتقال داد. او با استفاده از موقعيت ژئوپولتيك خراسان توانست بر اهداف سياسي خود دست يابد. مشهد مركز سياسي دولت وي و دژ كلات، حصاري طبيعي در مواقع بحراني گشت. ارتش او متكي بر نيروي رزمي قوميت‌هاي گوناگون به ويژه عشاير خراسان بود.[۳۰]

مشهد در زمان سلطنت نادر به اوج خود رسيد. نادر مشهد را به پايتختي برگزيد زيرا با توجه به گسترش زياد متصرفاتش در شرق، مشهد از اصفهان، پايتخت صفويان، داراي مركزيت بهتري بود. او يكي از بانيان بزرگ حرم علي بن موسي الرضا به شمار مي‌آيد. نادر به شكرانهٔ پيروزي بر ملك محمود سيستاني، گلدستهٔ طلايي در جنوب صحن عتيق (انقلاب فعلي) و شمال غربي گنبد بنا كرد. در همان زمان گلدستهٔ شاه تهماسبي را -كه در سمت ديگر صحن قرار داشت- براي اين كه با گلدستهٔ مذكور متناسب باشد خراب كرد و تجديد بنا نمود. هنگامي كه نادر با غنايم فراوان از هند بازگشت هداياي زيادي به حرم عرضه داشت و دستور داد ايوان اميرعليشير نوايي را از نو بنا كنند و با الواح زرين بپوشانند كه اكنون به نام ايوان طلاي نادري مشهور است. سقاخانه وسط صحن نيز به امر وي بنا گرديد. همچنين چهارصد جلد كتاب به كتابخانه آستان قدس اهدا كرد كه بدين ترتيب در شمار بزرگترين واقفين حرم درآمد. دوران شكوه و جلال مشهد ديري نپاييد زيرا علي‌رغم توجهي كه نادر به حرم و شهر داشت، سختگيري‌هاي پي‌درپي وي در سال‌هاي بعد براي مردم ساكن شهر دشوار و طاقت‌فرسا بود.[۳۱]

پس از نادر و جانشينانش، آخرين پادشاه افشاري، شاهرخ، به مدت ۵۰ سال به طور ضعيف و تحت نفوذ امرا و فرماندهان ايلات خراساني و حمايت‌هاي احمدشاه دراني در بخش كوچكي از خراسان غربي به مركزيت مشهد فرمان راند.[۳۰] احمد شاه و جانشين وي تيمور شاه، شاهرخ را به عنوان خراجگزار در متصرفات خراسان گماردند و بدين ترتيب خراسان به نوعي دولت حائل بين آنان و ايران تبديل شد. سلطنت شاهرخ نابينا با وقفه‌هاي كوتاه مدت و مكرر، بدون هيچ‌گونه واقعهٔ به ثبت رسيدهٔ خاصي سپري شد. پس از مرگ تيمور شاه (۱۲۰۷) آقا محمد خان پايه‌گذار سلسلهٔ قاجار موفق شد در سال ۱۲۱۰ قلمرو حكومتي شاهرخ را تصاحب كرده و وي را به مرگ محكوم كند و اين پايان جدايي خراسان از ديگر بخش‌هاي ايران بود.[۷]

در سده نوزدهم مشهد شهري داراي يك حصار و قلعه نظامي جهت حفاظت از حملات بود. اين شهر شش محله بزرگ و ده محله كوچك‌تر داشت. در ميانه شهر خيابان اصلي قرار داشت كه شهر را به دو نيمه تقسيم مي‌كرد و در طول آن نهر آبي جاري بود كه منبع اصلي آب شهر بود. منبع اصلي درآمد شهر ناشي از حرم رضوي و زائران آن بود.[۳۲]
مشهد در دوران قاجاريه و پهلوي
نمايي از خانه‌ها و مدرسه‌اي در مشهد، سال ۱۸۵۸

اعتراض مردم مشهد به حكومت آصف‌الدوله، حاكم خراسان، اعتراض نسبت به واگذاري امتياز تنباكو و همچنين خيزش مردمي در جريان انقلاب مشروطه، از مهم‌ترين وقايع دوران قاجاريه در مشهد به شمار مي‌رود. مشهد در زمرهٔ نخستين شهرهاي كشور بود كه مردم آن نسبت به انعقاد قرارداد تنباكو و ورود كاركنان شركت رژي به اين شهر، در روز ۱۳ مهر ۱۲۷۰ اعتراض كردند و دست به تظاهرات زدند. واكنش مأموران «فتحعلي‌خانِ» صاحب ديوان، حاكم وقت خراسان، به اين اعتراض، استفاده از زور و سركوب معترضان بود. با ضرب و جرح راهپيمايان، تعداد زيادي از مردم مشهد در اعتراض به اين رفتار در مسجد گوهرشاد متحصن شدند. ناصرالدين شاه ناچار شد اجراي قرارداد را در مشهد، شش ماه به تأخير بيندازد و پس از آن نيز اجراي قرارداد در مشهد اجباري نبود.[۳۳]

مشهد، مركز ايالت خراسان، نقشي بارز در مبارزات ضد استبدادي ايرانيان، كه به انقلاب مشروطه منجر شد، ايفا كرده‌است و برخي كارشناسان، با اتكا به همين سابقهٔ مبارزاتي، براي اين شهر نقشي پيشروانه و الهام‌بخش در روند پيروزي انقلاب مشروطه قائل شده‌اند. با پيروزي انقلاب مشروطه، و به رغم مبارزات آزادي‌خواهان، فضاي مشهد اختناق‌آلود و پرتنش شد و مشروطه‌خواهان در رسيدن به آرمان‌هاي خويش توفيق چنداني نيافتند. بسياري از آزادي‌خواهان مشهد دستگير، زنداني، و تبعيد شدند و مشروطه و مشروطه‌خواهي در اين شهر منزوي و سركوب شد. بر خلاف نظر رايج، كه انزواي مشروطه در مشهد را به عدم اقبال مردم اين شهر نسبت به مشروطه نسبت مي‌دهد، مشكل اصلي اين شهر، علاوه بر وجود نهادهاي مشروعه‌خواه، حضور گستردهٔ نيروهاي روسي و مداخلات و كارشكني آن‌ها در راه پيشبرد مشروطه بوده‌است. مداخلات روس‌ها در مشهد سرانجام منجر به ماجراي به توپ بستن حرم علي بن موسي الرضا شد. روس‌ها اين اقدام را به منظور ترساندن مشروطه‌خواهان مشهد و دادن هشدار به دولت مشروطه و مشروطه‌خواهان ديگر شهرها انجام دادند. به اين ترتيب مشروطه‌خواهان در مشهد به شدت منزوي و سركوب شدند و نااميدي و رخوت نه فقط مشهد بلكه سراسر نواحي شمالي و ديگر ايالات ايران را فراگرفت.[۳۴]

در سال ۱۲۹۰ خورشيدي يوسف خان از خواص هرات با نام محمدعلي‌شاه در مشهد اعلام استقلال كرد. روس‌ها به اين بهانه در ۹ فروردين ۱۲۹۱، مشهد را به توپ بستند و بسياري از مردم، شهروندان و زائرين كشته شدند. پس از اين واقعه يوسف خان توسط ايرانيان، زنداني و به مرگ محكوم شد.[۷][۳۵][۳۶]
طرح جامع شهر مشهد در سال ۱۳۵۲ خورشيدي

مهم‌ترين واقعهٔ تاريخ سياسي معاصر مشهد، واقعه مسجد گوهرشاد در زمان رضاشاه است. در ۲۱ تير ۱۳۱۴ جمعيت زيادي در مسجد گوهرشاد تجمع كردند و عليه اقدامات دولت در رابطه با قانون كشف حجاب در ايران اعتراض نمودند. مأمورين نظامي و انتظامي با مردم درگير شدند و تعدادي از مردم درون مسجد كشته شدند. در اين واقعه تعداد بسياري كشته، مجروح و بازداشت شدند. كشتار مردم در اين مسجد به اندازه‌اي بود كه به نقل از شاهدان عيني چند كاميون جنازه از صحنه كشتار خارج كردند.[۳۷]

توسعه شهر در دهه ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۵ در جنوب غربي و غرب صورت گرفت. راه آهن و فرودگاه تأثير زيادي بر چگونگي هدايت توسعه داشته‌اند. در دهه ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۵، جادهٔ جديد تهران باعث توسعهٔ شهر به سمت جنوب گرديد. از سال ۱۳۴۵ به بعد توسعهٔ شهر منطبق با طرح جامع هدايت شده‌است. در سال ۱۳۵۵ محور اصلي جادهٔ سنتو، دانشگاه فردوسي و پارك ملت توسعهٔ شهر را به سمت غرب تشديد نمودند. اين شهر قرار بود به دو قسمت مذهبي-سنتي (مشهد شرقي يا رضوي) و توريستي-مدرن (مشهد غربي يا پهلوي) تقسيم شود، كه با انقلاب اسلامي ناكام ماند.[۳۸]
مشهد در دوران جمهوري اسلامي

در دورهٔ شهرداري شهردار پژمان، توسعه طبق طرح جامع پيشين با پاره‌اي تغييرات انجام گرديد و شهرستان بينالود به عنوان بخش گردشگري مشهد معرفي گرديد. اكنون، ساختار كالبدي شهر به صورت قطاعي است. مراكز تجاري و خدماتي در اطراف حرم و قطاع غربي تمركز يافته‌اند و واحدهاي مسكوني در دو محور غرب و شرق قرار دارند.[۳۸]

در سال‌هاي اخير حركت ساخت و سازهاي مدرن در مشهد شتاب بيشتري گرفته‌است. بر اساس چشم‌انداز مشهد در سال ۱۴۰۰ اين شهر به شهري مدرن با معماري اسلامي-مدرن تبديل خواهد شد. در اين راستا ۴۸ پروژهٔ بزرگ معماري براي شهر در نظر گرفته شده‌است.[۳۹] با اين حال، برخي از كارشناسان معتقدند كه اين پروژه‌ها جلوهٔ اسلامي شهر را خدشه‌دار مي‌كند.[۴۰][۴۱] هم‌چنين ساخت و سازهاي جديد در اطراف حرم علي بن موسي الرضا باعث شده كه خط آسماني و منظر تاريخي و فرهنگي مجموعه حرم مورد تعرض قرار گيرد.[۴۲][۴۳] اين مسئله باعث بروز واكنش‌هايي از سوي برخي چهره‌هاي مذهبي و سياسي شد؛[۴۴] و همين‌طور ثبت شدن اين مجموعه در ميراث جهاني يونسكو را با مشكل روبرو كرده‌است.[۴۵]
جغرافياي طبيعي
موقعيت جغرافيايي

شهر مشهد مركز استان خراسان رضوي با ۳۲۸ كيلومتر مربع مساحت،[۲] در شمال شرق ايران و در طول جغرافيايي ۵۹ درجه و ۱۵ دقيقه تا ۶۰ درجه و ۳۶ دقيقه و عرض جغرافيايي ۳۵ درجه و ۴۳ دقيقه تا ۳۷ درجه و ۸ دقيقه و در حوضهٔ آبريز كشف رود، بين رشته‌كوه‌هاي بينالود و هزار مسجد واقع است. ارتفاع شهر از سطح دريا حدود ۱۰۵۰ متر (حداكثر ۱۱۵۰ متر و حداقل ۹۵۰ متر) است.[۳]
Compass rose pale.svg سرخس كلات چناران Compass rose pale.svg
سرخس شمال نيشابور و چناران
شرق مشهد غرب
جنوب
تربت جام فريمان نيشابور
زمين‌شناسي
نقشه اقليمي ايران. شهر مشهد در منطقه مديترانه‌اي با باران بهاره قرار گرفته‌است.

██ معتدل خزري بسيار مرطوب

██ معتدل خزري

██ مديترانه‌اي با باران بهاره

██ مديترانه‌اي

██ كوهستاني سرد

██ كوهستاني بسيار سرد

██ نيمه‌بياباني سرد

██ نيمه‌بياباني گرم

██ بياباني خشك

██ بياباني خشك گرم

██ خشك ساحلي گرم

██ خشك ساحلي

دشت مشهد به صورت دره‌اي وسيع داراي ابعادي به طول بيش از ۱۰۰ كيلومتر و عرض متوسط حدود ۲۵ كيلومتر و وسعت حدود ۲۵۰۰ كيلومتر مربع است. دشت مشهد با مختصات طول جغرافيايي ´۲۱:°۵۸ تا ´۰۸:°۶۰ درجه شرقي و عرض جغرافيايي ´۴۰:°۳۵ تا ´۰۳:°۳۶ درجه شمالي در حوضهٔ آبريز رودخانهٔ كشف‌رود در خراسان رضوي قرار دارد. از ميان سازندهاي موجود در اين دشت، سازند مزدوران (سازند دوران دوم) در رابطه با منابع آب زيرزميني حائز اهميت است. اين سازند كه از رسوبات سخت كربناته تشكيل شده، به دليل وجود فضاهاي خالي كارستي قادر است سفره‌هاي آب زيرزميني را به وجود آورد. از جمله منابع آب سطحي اين دشت نيز مي‌توان به خود رودخانهٔ كشف‌رود اشاره كرد. اين رودخانه در گذشته داراي آب زيادي بوده‌است؛ ولي در حال حاضر به علت پايين افتادن سطح آب زيرزميني و در نتيجه قطع شدن زهكش‌ها تنها در مواقع سيلابي شديد، مقداري آب از سرشاخه‌هاي آن وارد مي‌شوند.[۴۶]
اقليم

مشهد به دليل موقعيت جغرافيايي خاص كه در منطقهٔ مرزي بين شمال و جنوب خراسان قرار دارد و هم‌چنين تداخل جبهه‌هاي مختلف آب و هوايي، داراي آب و هوا و خصوصيات ويژهٔ اقليمي است و قسمت اعظم دشت مشهد-نيشابور، جزء اقليم سرد و خشك و قسمتي از دشت مشهد-قوچان، نيمه خشك و سرد و بخش كوچكي از بلندترين ارتفاعات رشته‌كوه‌هاي بينالود و هزار مسجد جزء اقليم مرطوب سرد است و در مجموع شهر مشهد داراي آب و هواي متغير، اما معتدل و متمايل به سرد و خشك است و از تابستان‌هاي گرم و خشك و زمستان‌هاي سرد و مرطوب برخوردار است.[۴۷] وزش بادها در شهر مشهد بيشتر در جهت جنوب شرقي به شمال غربي است. بيشينهٔ درجه حرارت در تابستان‌ها ۴۳ درجه بالاي صفر و كمينهٔ آن در زمستان‌ها ۲۳ درجه زير صفر است.[۴۸]
ميانگين دما و بارش براي آب و هواي مشهد در سال ۲۰۱۴ ميلادي
ژانويه فوريه مارس آوريل مه ژوئن ژوئيه اوت سپتامبر اكتبر نوامبر دسامبر
دماي بيشينه (°C) ۶٫۲ ۸٫۶ ۱۴٫۱ ۲۰٫۸ ۲۶٫۸ ۳۲٫۴ ۳۴٫۴ ۳۲٫۸ ۲۸٫۸ ۲۲ ۱۵٫۸ ۹٫۶ Ø ۲۱
دماي كمينه (°C) -۵٫۱ -۲٫۹ ۲٫۳ ۷٫۹ ۱۱٫۹ ۱۵٫۶ ۱۷٫۹ ۱۵٫۳ ۱۰٫۴ ۵٫۴ ۱٫۳ -۲٫۷ Ø ۶٫۴
بارش (mm) ۳۳٫۱ ۳۶٫۴ ۵۲ ۴۸٫۸ ۲۵٫۵ ۳ ۰٫۹ ۰٫۷ ۱٫۵ ۱۱٫۲ ۱۵٫۷ ۲۶٫۹ Σ ۲۵۵٫۷
روزهاي باراني ۵٫۸ ۶٫۳ ۸٫۳ ۷٫۴ ۴٫۴ ۰٫۸ ۰٫۳ ۰٫۲ ۰٫۵ ۲ ۲٫۷ ۴٫۵ Σ ۴۳٫۲
دما
۶٫۲
-۵٫۱

۸٫۶
-۲٫۹

۱۴٫۱
۲٫۳

۲۰٫۸
۷٫۹

۲۶٫۸
۱۱٫۹

۳۲٫۴
۱۵٫۶

۳۴٫۴
۱۷٫۹

۳۲٫۸
۱۵٫۳

۲۸٫۸
۱۰٫۴

۲۲
۵٫۴

۱۵٫۸
۱٫۳

۹٫۶
-۲٫۷
ژانويه فوريه مارس آوريل مه ژوئن ژوئيه اوت سپتامبر اكتبر نوامبر دسامبر
بارش ۳۳٫۱
۳۶٫۴
۵۲
۴۸٫۸
۲۵٫۵
۳
۰٫۹
۰٫۷
۱٫۵
۱۱٫۲
۱۵٫۷
۲۶٫۹
ژانويه فوريه مارس آوريل مه ژوئن ژوئيه اوت سپتامبر اكتبر نوامبر دسامبر
منبع: سرويس اطلاعاتي آب و هواي جهان[۴۹]
زمين‌لرزه
مقايسهٔ نسبي ميزان خطر زمين‌لرزه در نقاط مختلف ايران؛ نقاط سرخ‌تر نقاطي هستند كه شتاب حداكثر جنبش زمين در آن‌ها بيش‌تر است.

منطقهٔ خراسان در طول تاريخ هميشه يكي از فعال‌ترين مناطق زمين‌لرزه‌خيز كشور بوده‌است. آمار چهل سال گذشته نشان مي‌دهد كه بيش از نيمي از قربانيان زمين‌لرزه در ايران را قربانيان اين منطقه تشكيل مي‌دهند.[۵۰] زلزله‌هاي زيادي در مشهد رخ داده كه حدود ۱۴ واقعه متعلق به سال‌هاي ۱۰۰۸، ۱۰۵۲، ۱۰۵۳، ۱۰۵۹، ۱۰۷۷، ۱۰۸۴، ۱۰۸۷، ۱۱۱۸، ۱۱۱۹، ۱۲۱۴، ۱۲۳۲، ۱۲۳۶، ۱۲۵۴، ۱۲۷۴ ه.ق. در كتب تاريخ به ثبت رسيده‌است. در پانزدهم ربيع‌الثاني سال ۱۰۸۴ ه.ق. به هنگام سلطنت شاه سليمان صفوي زمين‌لرزهٔ ويرانگري در مشهد رخ داده كه حدود دو سوم شهر مشهد از جمله گنبد حرم علي بن موسي الرضا، سقف گنبد مسجد گوهرشاد و مدارس پريزاد، دودر، مدرسه بالاسر، مدرسه پايين پا آسيب فراوان ديده و حدود چهارهزار نفر از مردم مشهد زير آوار كشته شدند.[۵۱][۵۲]

يكي از گسل‌هاي مشهد، گسل شمال مشهد است. اين گسل ادامهٔ گسل توس است كه در شمال شهر توس از گسل كشف‌رود منشعب شده و با امتداد شمال غرب-جنوب شرق از گوشهٔ شمالي مشهد عبور مي‌كند. در گزارش شماره ۷۲ سازمان زمين‌شناسي اين گسل تحت عنوان گسل توس ناميده شده‌است. در گزارش مزبور ادامهٔ گسل به سمت شمال شرق كه توسط آبرفت پوشيده شده به صورت گسل احتمالي نشان داده شده‌است. هم‌چنين بربريان و همكاران، كانون سطحي زلزلهٔ تاريخي ۱۵۹۸ مورخ ۳ ژوئيهٔ ۱۹۷۳ با بزرگي ۶/۶، اول آوريل ۱۶۷۸ و ۲۶ فوريه ۱۸۸۳ را در مجاورت گسل احتمالي توس مشخص نموده‌اند.[۵۳]
جمعيت‌شناسي
تغييرات جمعيت مشهد بين سال‌هاي ۱۳۳۵ تا ۱۳۸۵ هجري شمسي[۵۴]

شهر مشهد، در سدهٔ اخير از رشد جمعيت بالايي برخوردار بوده‌است. در نخستين سرشماري رسمي ايران كه در سال ۱۳۳۵ انجام گرفت، اين شهر، با ۲۴۱٬۹۸۹ نفر جمعيت پس از شهرهاي تهران، تبريز و اصفهان، چهارمين شهر پرجمعيت ايران بود. در سرشماري بعدي و در سال ۱۳۴۵، اين شهر پس از تهران و اصفهان، جايگاه سوم را در بين شهرهاي ايران داشت. در سرشماري سال ۱۳۵۵، مشهد، پس از تهران، دومين شهر پرجمعيت ايران بود و تا آخرين سرشماري در سال ۱۳۹۰، همين جايگاه را داشته‌است.[۵۴] بر اساس سرشماري عمومي نفوس و مسكن سال ۱۳۹۰ خورشيدي، جمعيت شهر مشهد در اين سال، بالغ بر ۲٬۷۶۶٬۲۵۸ تن بوده‌است.[۱]
هرم جمعيتي شهر مشهد در سال ۱۳۹۰[۵۵] مردان سن زنان
۶۹٬۸۲۱ ۶۵+ ۷۱٬۳۶۲
۲۹٬۶۷۴ ۶۰–۶۴ ۳۲٬۴۷۶
۴۹٬۵۲۱ ۵۵–۵۹ ۴۸٬۶۰۳
۶۷٬۲۰۶ ۵۰–۵۴ ۶۶٬۸۱۱
۷۶٬۲۱۹ ۴۵–۴۹ ۷۵٬۷۸۴
۸۹٬۷۱۰ ۴۰–۴۴ ۹۰٬۵۳۰
۱۰۳٬۵۰۳ ۳۵–۳۹ ۹۹٬۴۶۱
۱۳۲٬۲۷۸ ۳۰–۳۴ ۱۳۲٬۱۹۶
۱۶۹٬۰۲۸ ۲۵–۲۹ ۱۶۸٬۱۸۲
۱۵۱٬۶۰۱ ۲۰–۲۴ ۱۶۰٬۴۷۰
۱۱۱٬۸۰۰ ۱۵–۱۹ ۱۱۴٬۷۰۴
۱۰۷٬۷۱۷ ۱۰–۱۴ ۱۰۵٬۱۲۴
۱۰۹٬۴۱۳ ۵–۹ ۱۰۴٬۳۲۸
۱۲۰٬۰۹۳ ۰–۴ ۱۱۴٬۶۷۲
قوميت

نظرسنجي سال ۱۳۸۹

طي پژوهشي كه شركت پژوهشگران خبره پارس به سفارش شوراي فرهنگ عمومي در سال ۸۹ انجام داد و بر اساس يك بررسي ميداني و يك جامعه آماري از ميان ساكنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستاي سراسر كشور، درصد اقوامي كه در اين نظرسنجي نمونه‌گيري شد در مشهد به قرار زير بود:[۵۶]
اقوام كلانشهر مشهد
قوميت درصد
فارس

۹۳٫۵٪
ترك

۳٫۴٪
شمالي

۰٫۵٪
كرد

۱٫۵٪
عرب

۰٫۵٪
ساير

۰٫۵٪

در مشهد جمعيت قابل توجهي از مهاجران افغان سكونت دارند. اين مهاجران بيشتر پس از حملهٔ شوروي سابق به افغانستان و هم‌چنين ظهور طالبان و متعاقب آن حمله به افغانستان توسط آمريكا و نيروهاي ناتو، به ايران مهاجرت كردند. در خلال سالهاي ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ جمعيتي قريب به ۵٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر به صورت گروهي به كشور و به تبع آن به استان خراسان و شهر مشهد وارد شدند. پس از حملهٔ آمريكا به افغانستان، حدود يك ميليون نفر مهاجر مجاز و ۲٬۵۰۰٬۰۰۰ ميليون نفر مهاجر غيرمجاز به كشور وارد شدند. از طرف ديگر، هم‌زمان با آغاز جنگ ايران و عراق جمعيتي ديگر از آوارگان عراقي نيز در اثر بروز جنگ و ناآرامي مجبور به ترك عراق شده كه بسياري از آنها به دليل باورهاي ديني و اعتقادي و روابط اجتماعي و فرهنگي با شهروندان ايراني، در استان خراسان رضوي به ويژه شهر مشهد و ساير شهرستان‌هاي استان (مانند نيشابور) اسكان يافتند و بسياري از آنها با زنان ايراني ازدواج كرده و تشكيل خانواده داده‌اند. بر اساس طرح جامع سرشماري و شناسايي اتباع خارجي در سال ۱۳۷۹–۱۳۸۰ جمعيتي در حدود ۱۴۲٬۰۰۰ نفر تبعه افغاني، ۱۳٬۹۰۰ نفر تبعه عراقي و ۱۰۰ نفر ساير ملل در استان خراسان رضوي شناسايي شدند. هم‌اكنون بر اساس آمارهاي موجود قريب به ۶۰٬۰۰۰ نفر دانش‌آموز تبعه خارجي كه ۹۰درصد آنها را اتباع افغانستان تشكيل مي‌دهند در مدارس دولتي مشغول به تحصيل هستند. هم‌چنين قريب به ۲۷۰۰ نفر دانشجوي تبعه خارجي در مراكز آموزش عالي استان مشغول به تحصيل هستند.[۵۷] بر طبق آمار اداره كل امور اتباع و مهاجرين استانداري خراسان رضوي، ۹۵درصد مهاجرين اين استان در مشهد ساكن هستند.[۵۸]

در سال‌هاي اخير، مشهد شاهد مهاجرت اقوام بلوچ و كرد نيز بوده‌است. اين موضوع سبب واكنش برخي از روحانيون كشور نظير مكارم شيرازي شده‌است. بر طبق گفتهٔ آنان، اين مهاجران، كه عمدتاً اهل تسنن هستند، با خريد ملك و زمين در مشهد و ديگر شهرهاي كشور مانند شيراز و اروميه، درصدد تغيير بافت مذهبي اين شهرها بوده و زمينه را براي نفوذ وهابيت و نيروهاي تكفيري فراهم مي‌كنند.[۵۹][۶۰] در واكنش به اين اظهارات، مولوي عبدالحميد، امام جمعه اهل سنت زاهدان، اين سخنان را نگران‌كننده و ناشي از بالا رفتن سن و زودباوري آيت‌الله مكارم عنوان كرد.[۵۹]
زبان
نوشتار اصلي: لهجه مشهدي

زبان مردم مشهد، زبان فارسي با گويش و لهجهٔ مشهدي است. اين لهجه سرشار از واژه‌هاي كهن و ريشه‌دار زبان فارسي است. لهجهٔ مشهدي يكي از لهجه‌هاي مهم و تأثيرگذار فارسي به شمار مي‌آيد و به نوعي خاستگاه ادبيات اصيل شاعراني همچون فردوسي، عطار و خيام است. اين لهجه را شاخه‌اي از فارسي دري مي‌دانند و بسياري از واژگان گمشدهٔ اين زبان را مي‌توان در گفتار عاميانهٔ مشهدي‌ها جستجو كرد.[يادداشت ۴] به واسطه اختلاط و ارتباط نزديك مشهدي‌ها با ساير اقوام، ردپايي از زبان‌ها و گويش‌هاي ديگر نظير: عربي، تركي، مغولي، افغانستاني (پشتون)، كردي، انگليسي، هندي، روسي و فرانسوي را مي‌توان در آن ديد.[۶۱]

تقي وحيديان كاميار، استاد دانشگاه فردوسي مشهد مي‌گويد:[۶۲]

نزديك‌ترين گويش به فارسي معيار، گويش مشهدي است، به طوري كه اصيل‌ترين و ريشه‌دارترين فارسي را مي‌توان از مردم اين شهر شنيد.

وي مي‌افزايد:

برخلاف تصور عامه كه ريشه‌هاي زبان فارسي را از فارس و شيراز مي‌دانند، فارسي دري اصيل از توس قديم، نيشابور و مشهد كنوني انتشار يافته است.

مهدي سيدي، پژوهشگر و كارشناس در زمينه لهجه و گويش مشهدي مي‌گويد:[۶۲]

لهجه و گويش مشهدي يا به عبارت علمي‌تر فارسي مشهدي يكي از موثرترين گويش‌ها در فارسي دري است، چرا كه خاستگاه فارسي دري و همچنين ادبيات اصيل فارسي اين گويش و زبان زيباست.

امروزه كمتر كسي در بين قشر جوان مشهد با اين لهجه صحبت مي‌كند. بيشتر جوانان مشهدي صحبت كردن با اين لهجه را نوعي سرشكستگي مي‌پندارند. با اين همه، هنوز اين لهجه و گويش در ميان قديمي‌ها رواج دارد. كارشناسان يكي از دلايل عدم اقبال مردم نسبت به لهجه مشهدي را عملكرد نه چندان مثبت صدا و سيما مي‌دانند.[۶۳]
مذهب

بيشتر مردم شهر مشهد، مسلمان و شيعهٔ دوازده امامي هستند. اين موضوع به واسطهٔ وجود حرم علي بن موسي الرضا در اين شهر نيز تشديد شده‌است. با اين حال، اقليت‌هاي ديني ديگري نيز در مشهد وجود داشته يا دارند.

در مشهد محله‌اي به نام «محلهٔ جديد» وجود دارد كه مجتمع مسكوني يهوديان در مشهد بود. اين محله منازل بزرگ و محكم با ديوارهاي بلند داشت و خانه‌ها از داخل با يكديگر مرتبط بود. اقليت يهودي مشهد كه بينش و هوشياري اقتصادي داشتند با توسعهٔ عمراني مشهد به خيابان‌هاي جنت و جم (پاسداران كنوني) نقل مكان كردند و عده‌اي هم به اسرائيل مهاجرت كردند.[۶۴]

مهاجران ارمني از اواخر قرن نوزدهم ميلادي و در زمان حكومت قاجار از مرز باجگيران و درگز وارد اين استان شدند و سپس در شهرهاي مشهد، قوچان، نيشابور، شيروان، سبزوار، بجنورد و درگز اقامت گزيدند. بعدها تجار ارمني از مناطق ديگر ايران مانند آذربايجان و اصفهان نيز به اين استان نقل مكان كردند و به كارهاي تجاري و صنعتي مشغول شدند. اكثر كارخانه‌هاي ارمنيان كارخانهٰهاي تصفيهٔ پنبه، توليد الكل صنعتي و پزشكي، قيرسازي و نخ‌ريسي بودند. مطابق برخي منابع، در ۱۹۶۵، ۵۱ خانوار ارمني در مشهد اقامت داشته‌اند و مطابق آمار ۱۹۶۶، ۳۲۰ ارمني در مشهد و ۵۲۱ ارمني در كل استان خراسان ساكن بوده‌اند. در ۱۹۱۳، ارمنيان مشهد مدرسهٔ هايكازيان را، كه در واقع شعبه‌اي از مدرسه هايكازيان تهران بود، تأسيس كردند. در ۱۹۴۱، كليساي مسروپ مقدس، كه نزد اهالي به «كليساي حضرت مريم» نيز معروف است، احداث شد. اهالي ارمني شهر مشهد داراي گورستان ويژهٔ خود بوده‌اند كه سال تأسيس آن به ۱۹۴۴ بازمي‌گردد. در اين گورستان نمازخانه‌اي هم وجود داشت. غير از سنگ قبرهاي متعلق به ارمنيان، در قسمت خاصي از آن قطعه‌اي به ۳۲ سرباز لهستاني كه در زمان جنگ جهاني دوم در محلي نزديك قوچان كشته شده بودند اختصاص يافته بود. هم‌چنين انجمن فرهنگي ـ ورزشي آرارات از ۱۹۸۳ در اين شهر شعبه‌اي ايجاد كرده‌است كه تاكنون نيز به فعاليت‌هاي فرهنگي ورزشي خود ادامه مي‌دهد.[۶۵]

در مشهد اقليتي از بهاييان نيز هستند، اما به دليل فقدان آمار رسمي تعداد آنان مشخص نيست. در سال ۱۳۴۵، در اوايل صدارت اميرعباس هويدا، ايران به ۲۴ «قسمت امري» تقسيم مي‌شد.[يادداشت ۵] هر قسمت امري داراي مركزي بود كه محفل آن به «محفل روحاني مركز قسمت امري» موسوم بود و خراسان به مركزيت مشهد يكي از آن قسمت‌هاي امري بود. در سال ۱۳۴۹ تعداد مراكز قسمت امري ايران به ۶۷ مركز رسيد و در «نقشهٔ پنج ساله»، كه به اواخر دوران سلطنت پهلوي تعلق دارد، بايد تعداد محافل محلي ايران به ۱۱۰۰ محفل مي‌رسيد.[۶۶]
جاذبه‌هاي گردشگري
جاذبه‌هاي مذهبي
مسجد حوض لقمان – مشهد

در تاريخ ۸ آبان ۱۳۸۸ مصادف با سالروز تولد امام هشتم شيعيان، توسط محمود احمدي‌نژاد، رئيس جمهور وقت و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، مشهد رسماً به عنوان «پايتخت معنوي ايران» انتخاب شد.[۶۷] مهم‌ترين مكان مذهبي شهر مشهد كه مهم‌ترين مكان مذهبي ايران نيز هست، حرم علي بن موسي‌الرضا است كه سالانه پذيراي بيش از ۲۷ ميليون زائر داخلي[۶۸] و دو ميليون زائر خارجي[۶۹] است. موزه‌هاي آستان قدس رضوي نيز – كه خود شامل چندين موزه است – در مجموعهٔ حرم قرار دارد.
حرم علي بن موسي الرضا و ساير اماكن متبركه
عكسي از حرم علي بن موسي الرضا

آرامگاه علي بن موسي الرضا در مشهد كه با نام حرم امام رضا و حرم رضوي شناخته مي‌شود، مجموعه‌اي است كه دربرگيرنده آرامگاه علي بن موسي الرضا مي‌باشد. اين مجموعه از نظر مساحت بزرگترين و از لحاظ جمعيت دومين مسجد در جهان است. همچنين اين مجموعه شامل مسجد گوهرشاد، يك موزه، دو كتابخانه، چهار مدرسه علوم ديني،[۷۰] يك گورستان، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، يك سالن غذاخوري براي زائران، رواق‌هاي وسيع براي نمازگزاران و چندين ساختمان ديگر است. اين مجموعه يكي از مراكز گردشگري در ايران است.[۷۱] حرم به تنهايي محوطه‌اي به مساحت ۲۶۷٬۰۷۹ متر مربع را پوشش مي‌دهد و در صورتي كه هفت صحن با مساحت ۳۳۱٬۵۷۸ به آن افزوده شود، مساحت نهايي مجموعه ۵۹۸٬۶۵۷ متر مربع مي‌شود.[۷۲] هر سال مراسم غبارروبي در اين مكان انجام مي‌شود.[۷۳]

ديگر مسجدها، حسينيه‌ها و امامزاده‌ها از جمله مكان‌هاي مذهبي هستند كه داراي زيارت‌كنندگان فراواني هستند. مسجد جامع گوهرشاد واقع در محدودهٔ حرم رضوي، مسجد هفتاد و دوتن، مصلي طرق، مسجد و حسينيه كرامت، آرامگاه پير پالاندوز، آرامگاه شيخ نخودكي، گنبد خشتي، گنبد سبز
برچسب: ، تاريخچه مشهد، جاذبه هاي تاريخي مشهد، جاذبه هاي مذهبي مشهد، مشهددر دوران حكومت‌هاي ايراني تا عصر صفويه، پيشينه كاربرد نام مشهد،

امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ساعت: ۰۹:۰۴:۵۷ توسط:faezeh موضوع:

{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :